در این نوشته به ۴ نکته و توصیه کاربردی برای کسب و کارها و برندها در جذب مشتریان نسل Z یا همان دهه هشتادیها خواهیم پرداخت.
۱. نسبت به رخدادهای مهم، فوراً موضع درست بگیرید.
فعالان اقتصادی میگویند نسل زد تشخیص میدهد که چگونه انتخابهایشان نه تنها بر خود، بلکه بر جامعه و کل زمین تأثیر میگذارد. برای مثال آنها تغییرات آب و هوایی را درک میکنند. توجهشان به ناعدالتیها و تهدیدات بزرگ جهانی جلب شده است و این بدان معناست که توجه و پول آنها به سمت برندهایی میرود که به ارزشهای اخلاقی و انسانی پایبند هستند و مستقیماً در مورد موضوعات مهم موضع میگیرند.
اعضای این نسل بهویژه به دنبال برندهایی هستند که به خیریهها و برنامههای عامالمنفعه کمک مالی میکنند و در برابر بلایای طبیعی و بیعدالتی بیکار و ساکت نمینشینند.
این مصرفکنندگان انتظار دارند که برندها یک «موضع» داشته باشند. آنها میخواهند از برندی خرید کنند که نسبت به اتفاقات و اوضاع جامعه و جهان حرفی برای گفتن داشته باشند. دلایل منطقی بیاورند و حرف واضح و مشخصی در مورد آن موضوعات خاص بزنند.
این یعنی کسب و کارها باید حضور فعالتری در عرصه عمومی و جامعه داشته باشند و نسبت به رخدادها موضع مناسب و سریع بگیرند.
۲. نسل Z را در محتوای مفید و آگاهیبخش از محصولات و خدماتتان غرق کنید.
این نسل به صورت جدی در مورد محصولات و خدماتی که استفاده کرده است و شرکت سازنده آن در شبکههای اجتماعی نظر و بازخورد میدهد و به نظرات دیگران هم اهمیت میدهد.
این نسل، یک نسل واقعبین از مصرفکنندهها هستند و انتظار دارند قبل از هر خریدی، به اطلاعات زیادی دسترسی داشته باشد و آن چیزی را که میخواهند بخرند حسابی ارزیابی کنند. تعداد و حجم بالای فعالیت صفحات شرکتهای بزرگ و اینفلوئنسرهایشان در رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرام و تیک تاک را میتوان گواهی بر این موضوع گرفت.
این یعنی کسب و کارها باید تا میتوانند از طریق کانالهای ارتباطی مناسب، اطلاعات کافی را در اختیار مشتریان قرار دهند.
۳. شخصیت منحصر به فردشان را به رسمیت بشناسید و از فردگرایی آنها استقبال کنید.
برای این نسل فردگرا، مصرف، خود نوعی ابزار وجود و بیان خود است. بنابراین لزوماً خرید از یک برند مشهور برای اینکه آنها را آدمهای باکلاس و ارزشمندی نشان دهد برایشان ملاک نیست. آنها خواهان محصولات شخصیسازی شده هستند، حاضرند برای محصولاتی که فردیت آنها را بیشتر مورد تأکید قرار میدهد، پول بیشتری بپردازند.
این یعنی کسب و کارها باید روی موضوع شخصیسازی سرمایهگذاری کنند.
۴. کنترل و مسئولیت اخلاقی زنجیره ارزش خود را در اختیار بگیرید. (حتی اگر بخشهایی از آن متعلق به شما نیست! )
مصرفکنندگان این نسل، تفاوتی بین اجزای زنجیره ارزش قائل نمیشوند. این یعنی آنها این طور فکر نمیکنند که مثلاً بخش فروش یک برند کارش را بد انجام داده اما بخش تولید، محصول خوبی تولید شده پس بین این دو بخش تفکیک قائل شوند. یا مثلاً در بخش توزیع محصول که لزوماً ممکن است در کنترل آن برند نباشد یک بیاخلاقی رخ داده باشد ولی آن را به کل برند تسری ندهند. آنها بین اخلاقیات یک برند، شرکتی که مالک آن برند است و شبکهای از شرکا و تأمینکنندگان آن، تمایز قائل نمیشوند. اگر جایی اتفاق بدی بیفتد، کل برند در دید آنها مخدوش میشود. بنابراین فعالیتهای یک شرکت باید باایدهآلهای آن همخوانی داشته باشد و اینایدهآلها باید در همه اجزاء و ذینفعان شرکت نفوذ کرده باشد.
این یعنی کسب و کارها باید حواسشان به کل زنجیره ارزش باشد.
منبع