گفتگو با شاهین صیقلی، مدیر تحقیق و توسعه شرکت فارآب
هومن جهانگرد: روایتگر ما در گفتگوی پیش رو از سری اول داستانهای فارآب حرف برای گفتن زیاد دارد و به قول خودش آدم حرف بزنی است و اعتقاد دارد با گفتگو و ایجاد دیالوگ میتوان به پیشرفت در زمینههای مختلف دست یافت.
متولد آخرین روز اولین ماه سال 1361 در تهران که به گفته خودش ریشه در هنر دارد و شاید عرفان، البته از دید من.
گفت و گوی ما روز چهارشنبه 22 تیر 1401 در محل دفتر تهران شرکت فارآب انجام شد که مدت آن ۸۱ دقیقه و ۵۱ ثانیه بوده است.
جهانگرد: ساعت ۱۰:۱۲ دقیقه است.
صیقلی: بسمالله میگوییم.
جهانگرد: آقا خیلی ممنونم که در این مصاحبه شرکت کردید.
صیقلی: بشر اسیر گفتار و محصول گفتارش است و از لحاظ روانکاوان پست مدرن فرانسوی از جمله لاکان {ژاک لاکان} ما به این نتیجه میرسیم که زبان یک بیماری است که بر آدم حادث شده به خاطر همین گفتار باعث میشود که آدم در مسیر عمل به آن گفتار قرار بگیرد. ما سعی میکنیم که یک دیالوگ خوبی داشته باشیم در مورد محور طراحی و سیاستهایی طراحی که داریم در فارآب انجام میدهیم.
جهانگرد: اینکه میگویید گفتار یاد این موضوع میافتم که انگار پژواکش در گوش خودت میآید و یادت میافتد که این را گفتهای.
صیقلی: میرچا ایلیاده یک اسطوره شناس و مردم شناس مشهور رومانیایی است و بیشتر کتابهایش به عنوان گفتار ضد مرگ مطرح است. او میگوید این تنها میتواند انرژی گفتار باشد که فرضا یک وردی خوانده میشود و تاثیری میگذارد. انرژی است که خودش را میتواند تحت تاثیر قرار دهد چون دادهها را تغییر میدهد. ما هم کارمان همین است. ما الان در این بحث که میخواهیم بگوییم طراحی فارآب کجاست، کجا میخواهد برود؟ کجا میتواند برود؟
یک بحث کلی وجود دارد من خودم اعتقادم این است که صرفا تفکر طراحی در یک سازمانی مثل فارآب که محصولی را به عنوان شیر صنعتی تولید میکند لزوما نباید به آنچه تولید میکند وابسته بماند. نگاه کنیم ببینیم ما چقدر موقعیتها را طراحی کردهایم؟ همه این شیرها و محصولات همه بخش وجودی یک سری ماهیت هستند که آن ماهیت میشود موقعیت. موقعیت صنعتی. نیاز صنعتی. ما این موقعیت را نگاه کردیم یک نیازی مطرح شده و برای آن یک شیر طراحی کردهایم.
حرف من این است که در طراحی به جای اینکه بگوییم شیر جدید را چطوری طراحی بکنیم، بیاییم ببینیم چه موقعیتهای جدیدی داریم. چطور موقعیتها را طراحی کنیم؟ مثلا ما دیروز به یکی زنگ زدیم دیدیم نیازش فقط گفتگو است. خیلی مهم است. ما حتی موقعیت گفتگو را هم نداریم.
جهانگرد: یکی را میخواهد که به حرفش گوش بدهد.
صیقلی: بنابراین اینها موقعیتها است. که ما گفتگوها را گسترش بدهیم و این قضیه به طور جدی درکارخانه انجام شده. یعنی ما با تولید با QC با کارگران خیلی صحبت میکنیم. چون من خودم آدم حرف بزنی هستم و سعی می کنم گفتگو کنم. ببینم نظرشون چیست. چون وقتی گفتگو میکنی آدمها وارد بازی {Game} میشوند. به معنای بالانسینگ تناقضات. استارت یک بازی در تناقضات است. تناقضاتی که در منافع وجود دارد. خیلی مثال ساده بزنم. ده روز پیش دیدم در یکی از اتاقها یک هلیکوپتر است. با چیزهایی که در کارخانه وجود دارد بچهها هلیکوپتر ساخته بودند. این ماند در ذهنم و بعد دیدم کارهای دیگری هم هست. دیدم یک عده هستند از اینها درست میکنند. گفتم همه را بیاورید. میخواهیم یک مسابقه مجسمهسازی بین بچهها راه بندازیم. میخواهم بگم اینها موقعیتها است و لزوما ربطی به دیزاین ندارد ولی باعث میشود ما موقعیت را به سمتی ببریم که انگیزه ایجاد کنیم.
من الان در فکرم است که بهشون سوژه بدهیم که سیستم بتواند با آدمهایش صحبت کند. وارد گفتگو شود. ما الان در موقعیتی هستیم که دیگر نمیشود با پول چه در حد معقولش یا حتی بیشتر انگیزه درست کنیم. حتی پاداش. من باید به عنوان مدیر تحقیق و توسعه اینها را ببینم. چون انسان دارد این کارها را انجام میدهد. ربات نیست که پایت را بگذاری روی گاز فقط داغ بکند بگی خاموشش میکنم خنک میشود تا فردا صبح.
جهانگرد: اسیر لحظات و احساساتش است.
صیقلی: هزاران لایه گشتالت درش است. ناراحت است. باید جامعه را طراحی کنیم. بتوانیم بهش اتکا کنیم.
ما الان یک بحثی که با هم داشتیم موضوع نوپدیدآوری بود.
جهانگرد: بله.
صیقلی: داریم سعی می کنیم یک سری لغات را بازآوری کنیم از حالت وانمودگی بیاریم بیرون. وانمودگی بیمعنا.
ما در واقع داریم شبیهسازی می کنیم یک سری مفاهیم را که دچار تکرار شدهاند. یعنی به میزانی تکرار شده که بی معنا شده ولی وجود دارد.
مثلا چیزی که من در کارخانه به بچهها میگویم و فشار میگذارم این است که اولین چیزی که به ذهنتان رسید بدانید بدترین راه حل است. این پروتکل ذهنی برای افزایش خلاقیت است.
مثلا چند روز پیش دیدم بچهها گرمشان است. اولین راه حل چیست؟ کولر آبی. رفتند ۶۰-۵۰ میلیون کولر آبی خریدهاند. من میگویم این آخرین راه حل بوده! چه کسی گفت بهترین راه حل است؟ خنک نمیکند که.
جهانگرد: در سایت یک؟
صیقلی: بله سایت یک. خب گرم هم است درسته. آیا نمی توانستیم پنکه صنعتی بخریم؟ از این بزرگها دانهای یک و نیم میلیون چون این باید باد بخوره تا عرقش خشک بشه. کولر گازی که نمیشود برای کارخانه گذاشت.
جهانگرد: {با خنده} پول برقش چقدر میشود؟
صیقلی: با وضعیتی که ببین روزی یک ساعت برق میرود. یعنی اگر تاکتیک میثم نبود برای خرید ژنراتور اصلا بدبخت شده بودیم. میخوام بگم همه موقعیتهاست همین برق رفتن و خرید ژنراتور طراحی موقعیته دیگه. فقط شیر نیست که. سیستم باید طراحی بشه. شیر نمونه قابل لمس این سیستم است. تمام شد. هرجور که هست. اگر خوشگل است. خوب کار میکند یا بد کار میکند. هرچی هست نمونه این سیستم است. یعنی ما اگر میخواهیم بگیم فارآب چیست باید بگیم فارآب سیستمی است که این کار….. نباید بگیم کارخانهای است کارگاهی است.
ما باید روی لغات کار بکنیم. طراحی لغات برای ما مهمترین چیز است. چون ما دچار برهوت معنا در ادبیاتمان هستیم.
من میخوام بگم این موضوع تثبیت شده در تیم طراحی که اولین راه حل بدترین راه حل است چون معمولا از روی تنبلی است. از سیستمی ناشی میشود که تو را عادت داده به روتین بودن.
جهانگرد: آفرین
صیقلی: کاری که الان در این سه ماه انجام شده در فارآب.
جهانگرد: شما سه ماه است آغاز کردی؟
صیقلی: نه ببین من از نیمه سال ۱۴۰۰ شروع کردم ولی عملا از لحاظ خودم سه ماه آخر سال {زمستان ۱۴۰۰} استارت جدی خورد. که فهمیدم کجا باید چه کار کنم و سیستم را باید چگونه تنظیم کنم. دیالوگها چطوری است و خیلی از زمانم رفت برای گفتگو که بفهمیم با چه کسی باید هماهنگ بشیم. هدفم این بود که مرزبندی شود. برای اینکه هویت هر گروه مشخص شود باید مرزش مشخص شود. انسان هم همینطور است. هویت هر فرد با مرزبندی آن تنظیم میشود. برای همین پوست آدمها دچار خالکوبی میشود. چون مرز ما است.
جهانگرد: پوست بیرونیترین قسمت ما است.
صیقلی: پوست مرز ماست. و شما وقتی مرز را تعیین میکنید هویت را تعیین میکنید. شما با خالکوبی هویت اضافه تعیین میکنید که محیط به تو نمیدهد. ما تنظیم کردیم مثل بادکنکهایی که باید در یک جعبه قرار بگیرند. یکی باید بادش کم شود، یکی زیاد که همه جا بشوند. ما سعی کردیم این کار را انجام دهیم یارکشی کردیم. ببینید در قدیم اینطور بود که فنی، QC و طراحی همه باهم بودند و همه چی باهم بود و اورلود شده بود و سرشون شلوغ بود همه داشتن همه کار میکردند. قرار بر این شد که طراحی و فنی یک گروه بشوند. من و آقای بیگی. طراحی با من فنی با آقای بیگی. از اون طرف QC جدا شد در ساختار ولی در عمل همه در حال گفتگو هستیم. نظر و مشورت.
جهانگرد: دوایر متداخل هستند. صد در صد مرزها مشخص نیست.
صیقلی: آفرین. گرادیانت دارند نسبت به هم ولی وظایف تعریف شده است. هرکسی برود در جایی که میتواند متمرکز شود. این شد که نیروی جدید هم که آمد؛ خانم نعمتی، تیم قوی شد. خیلی مرتب و روتین داریم کار میکنیم. مثلا من طراحی هستم دیگر درگیر تولید نمیشوم. آقای تولید شما هستید مسائل را به من میگویید و گفتگو انجام میشود. حالا این زیرسیستمها دارند با هم صحبت میکنند. دارای نبض هستند. خودشان را بزرگ و کوچک میکنند. راحتتر صحبت میکنیم.
الان دیروز یک بحث در مورد ریختهگریهای WCB {فولاد} بود که حساسیت وجود داشت. آقا پس قبلا به خاطر روتین بودن که چدن بوده، حالا تامین شما بیاد عقب، حالا سربازهای فنی بروند جلو بگذارید آنها بستر ماجرا را تنظیم کنند، حالا آقای تامین شما برو. یعنی بازی برعکس شد. WCB گروه فولادی است. شیرهای فولادی. اینها همه داستانهای خودش را دارد. ما الان داریم وارد تولید این شیرها میشویم.
جهانگرد: دستگاه جدیدی میخواهد؟
صیقلی: کلا نسبت به چدن چغرتر و تولیدش از شیر چدنی سختتر است. تایمینگ تولیدش سه برابر چدنی است. یعنی مثلا سه برابر تولید شیر چدنی زمان میبرد. هدفی که داریم این است که در کنار شیرهای دیگر یک زمین بازی دیگر داشته باشیم. ما میگوییم یک ساختمان قدرتمند داریم میسازیم پس یک پی قدرتمند میخواهد. اگر این پی قوی نباشد بقیه چیزها را نمیشود روی آن سوار کرد برای همین ما اول رفتیم با ریختهگری بیعت کردیم که هستی یا نیستی گفت اوکی و موافقت کرد بعد رفتیم سراغ کار. ببینید این همان موقعیت است. بازار نسبت به چدن Overdose {اشباع} است. همه دارند میزنند. دیگر رقابت سر چدنی نیست شاید. سر چیزهای دیگری است و ممکن است در آینده ما را شدیدا مستهلک کند با توجه به این قیمتها. ما الان بحث بهینه کردن یک سری مدلها را هم داریم. حالا ما وقتی وارد شیرهای فولادی میشویم یعنی اینکه ما یک موقعیتهایی را در آینده می بینیم. ما باید سعی کنیم در دیزاین، معاصر فکر کنیم. یعنی آن معاصریت قصه را لحاظ کنیم. تنها پارامتری که معاصریت را تعریف میکند به قول فلاسفه نگاه نیچهای است. یعنی از آینده به اکنون نگاه کنیم. جملهای که میگوید من از دورهای با شما صحبت میکنم که زودتر رسیدهام و اکنون فانوسم را اینجا به زمین میزنم تا شاید شما به من برسید. که آن دوره «نیست انگاری و نیهیلیزم» است. یعنی مال ۱۰۰ سال بعد را دیده. ما هم باید همینطوری نگاه کنیم. ما هم باید همین حالت نگاه کنیم. از آینده به امروز نگاه کنیم. آینده صنعت ما چیست؟ آینده صنعت ما ژئوپولتیک است. ما باید سیاسی نگاه کنیم. ما باید نگاه کنیم که واردات ما مشکلات دارد. ارز ما دارد گران میشود. خودمان تولیدمان دارد گران میشود. همیشه گران بوده و از هول حلیم نمیتوانیم بیافتیم در دیگ یک دفعه بگوییم واردات. چون ما به هر حال رقیب هم داریم. آنها هم بیکار ننشستهاند. آنها هم ایده دارند آنها هم دارند تلاش میکنند. آنها هم کیفیت دارند.
جهانگرد: رقبای داخلی یا خارجی؟
صیقلی: اصلا همه. ما الان بحثمان رقبای داخلی است. ما میگوییم فردا کجا باید باشیم؟ باید چراغ خاموش جایی باشیم قبل از اینکه محصولمان کامل در بیاد بتوانیم محصولی را تولید کنیم که بتوانیم یک زاویهای را کامل کاور کنیم با یک فاصله معنا داری از بقیه که اینها بگویند که این چطوری رفت در فولاد؟ فارآب کجا رفت؟ رفت در فولاد؟ این مگر چدنی نمیزد؟
جهانگرد: شبیخون بزنیم.
صیقلی: مثل فیلمهایی تارانتینو که یک عده دارند مسابقه میدهند همه دارند گاز میدهند یک دفعه می بینی یک نفر رفته توی آفرود. همه میگن این کجا رفت؟
جهانگرد: چارچوب را شکست.
صیقلی: ما کجا میتوانیم بریم با شیر فولادی؟ ما در صنایع غذایی میتوانیم برویم. ما در نفت میتوانیم برویم. در گاز داریم میرویم. اصلا همه کار داریم میکنیم. علاوه بر آن امکاناتی که WCB به ما داده. از اول روی آن فکر شده. رفتیم جلو خودمان را نگاه کردیم. همان نگاه آینده به اکنون. پس بدنه ۳۱۶ ما استیل میتوانیم بزنیم. ۳۰۴ میتوانیم بزنیم. گروههای استیل. خب وقتی میتوانیم چرا نزنیم. هدف این است که ما از فروش جلو بیافتیم تا از فروش جلو بزنیم. تا حالا عقب بودیم. به آقای فروش بگیم ما این را داریم. ما بگیم آقای فروش اینجا را در صنعت دیدهایم. این مثلا دیالوگ تگاتنگی است که من با سینا {خامسی} دارم. مثلا چند وقت پیش دیالوگی در مورد استیل مطرح شد. دیدم ۹ تا نمونه شیر برای من فرستاده با بدنه استیل ۳۰۴. خب ما میتوانیم بزنیم. میخواهم بگویم پتانسیل اینطوری است ولی ماهیت این است که از فروش جلو بزنیم. مهم این است که در اجرای یک فرآیند تولید تا محصول در بیاد بگیم آقای فروش این محصول امکان تولیدش هست زمان میبرد. یعنی چیزی نیست. همه جای دنیا زمانبر است. مسائل خودش را دارد. در همه جای دنیا تولید اینرسیاش زیاد است. ذاتش است. چرا؟ چون سیستمی است که زیر سیستمهای زیادی دارد. تا گفتگوی زیرسیستمها تکمیل نشود اتفاق اصلی نمیافتد. برخلاف فروش است. این یک دیالوگی است که همیشه داریم در مورد زماندهیها. ما هم سعی میکنیم سرعت را بالا ببریم.
در همه جای دنیا تولید اینرسیاش زیاد است. ذاتش است. چرا؟ چون سیستمی است که زیر سیستمهای زیادی دارد. تا گفتگوی زیرسیستمها تکمیل نشود اتفاق اصلی نمیافتد.
جهانگرد: الان چند سال است تلسکوپ هابل ساخته شده و دارد کار میکند؟
صیقلی: سالها است.
جهانگرد: چقدر طول کشید {۳۲ سال} تلسکوپ جیمز وب را فرستادند؟ الان عکسهای آن درآمده همه دارند در مورد آن صحبت میکنند. مثل این است که بگویند یک تلسکوپ فضایی بساز ظرف یک هفته که هزار میلیون برابر جیمز وب و هابل عکس بهتر بگیرد! خب نمیشود. زمانبر است.
صیقلی: زمانبر است و کار با کیفیت بالا زمانبرتر است. امروز آقای بهرامیان میگفت با این سرعتی که شما میروید من نمیدانم چطوری با شما هماهنگ بشوم.
جهانگرد: یعنی سرعت بیشتر شده است!
صیقلی: سرعت تصمیم گیری بیشتر شده است. الان ماجرایی است که تصمیم گیری را سریع انجام دهید. آقا زیر پنج دقیقه تصمیم بگیرید. قرار نیست که روزها طول بکشد تصمیم بگیریم. بابت چیزهای باحالتر صحبت کنیم. جوجه کباب چطور بهتر درست کنیم. بال کبابی چطور بهتر درست کنیم. در مورد اینکه فلان شیر را چطور طراحی کنیم دیگر چقدر صحبت کنیم. همهاش مشخص است. این همان فتیش تکرار است. وسواس است. ما در مورد کارهایی که انجام شده و دیتا وجود دارد فقط باید انتخاب کنیم. مثلا همین دیروز ما داشتیم در مورد چیزی که مشخص است ساعتها بحث میکردیم. اگر از آینده به اکنون نگاه کنیم میبینیم که دو حالت مثلا بیشتر ندارد.
جهانگرد: این نگاه آینده به اکنون را چطور میشود در بقیه افراد به وجود آورد؟
صیقلی: تمرین تمرین تمرین! گفتگو!
جهانگرد: چطور تمرین میکنید؟
صیقلی: گفتگو. بگذارید یک مثال بزنم برای شما. از یک بچه شش ساله بپرسی اسب شاخ دار چیست برات توضیح میدهد. یک اسب سفیدی است که شاخ دارد. بال دارد. یال دارد. بعد ازت بپرسد که وجود دارد؟ خب وجود ندارد دیگر. فرق ماهیت و وجود همین است. این ماهیتش اسب شاخ دار است ولی وجود ندارد. اکنونیت ما یک تراکم است. ما باید تمرین کنیم که ذهنیت ما به این شکل در بیاید که برویم آینده و اکنون را نگاه کنیم. مثلا ببینیم الان فارآب کجا ایستاده. یک بحثی که سر روسیه داشتیم که گزارش آن هم از طرف خود شما آمده بود. در مورد ژئوپولتیک منطقه است. ما در این ژئوپولتیک گیر کردیم.
جهانگرد: دقیقا. هزینه خروجمون از این ژئوپولتیک ممکن است بسیار بالا باشد. روسیه بیاد سراغ خودمان.
صیقلی: آره. شاید ببینیم با روسها خیلی بهتر و راحتتر بتوانیم کار کنیم. ارسالمان خیلی راحتتر میتواند باشد از طریق نوشهر و بندرهای دیگر به آستراخان میتواند به راحتی انجام شود. این همان نگاه است.
جهانگرد: تبدیل تهدید به فرصت.
صیقلی: یک نگاهی که باید داشته باشیم در صنعت این است که ببینم تهدیدها کجاست و فرصتها کجاست. ما برای اینکه کارخانه را یک جامعه کوچک ببینیم باید شرایط اقتصادیاش را بررسی کنیم. مثل کشور. که هم تورم داریم و هم رکود داریم. یعنی عرضه و تقاضا با هم کاهش پیدا کرده است. حالا ما میبینیم که در سیستم خودمان سیستمی داریم برخلاف خودمان. یعنی مثلا دولت میخواهد هزینههای خود را کاهش دهد ولی نمیتواند. هرکاری بکند نمیتواند. چون نزدیک به پنج میلیون نفر کارمند دارد. {مجموع کارمندان + بازنشستگان}
جهانگرد: ۹۰-۸۰ درصد بودجه کشور صرف پرداخت حقوق و دستمزد میشود. یعنی همه دعوا سر ۱۰ درصد است.
صیقلی: یعنی میگوید من محصولی به اسم بنزین دارم تولید میکنم که میخواهم قیمت این را بالا ببرم. که درآمدم را بالا ببرم. حالا ما میآییم در سیستم خودمان. ما داریم سعی میکنیم فروش را بیشتر بکنیم. ما از این طرف هم باید هزینهها را هم پایین بیاوریم. طراحی این را دیده.
جهانگرد: با طراحی جدید است که هزینه پایین میآید.
صیقلی: ما یک صحبتی که داشتیم با آقای مصطفوی {مدیرعامل} که قبول هم کردند این است که ما یک قسمت اکو درست کنیم. فقط برای اینکه اسمش راحت باشد. مثلا ما مدلهای ۱ و۲ و ۳ و ۴ و ۵ ما سنگین است. مانند این وانت آمریکاییها است. این همان نگاه آینده به اکنون است. آینده دارد میگوید جهان در تورم است و جهان دارد وارد رکود میشود و آمریکا رفته در رکود. ما باید حواسمان جمع باشد. اقتصاد ذاتش همین است و سعی میکند پیشبینی کند. ما باید در سیستم نگاه اقتصادی داشته باشیم. فروش یک کلمه کوچک است ما باید اقتصاد بدانیم. الان جنگ است. باید بلافاصله قدم برداریم. ما باید بتوانیم در کشورهای اطراف هم قدم بگذاریم. طراحی الان پیش قدم شده است. اگر میخواهید بروید آن طرف ما یک سری محصول ارزانتر میتوانیم کار کنیم. اگر در داخل میخواهیم کار کنیم میتوانیم وزنش را کم کنیم. الان یک شیر ویفری سایز ۱۰۰ است وزنش را ما ۸۹۰ گرم کمتر کردهایم.
جهانگرد: یک سوال من بپرسم. برای کسی که نمیداند این ویفری با آن بیسکویت نسبتی دارد؟
صیقلی: دقیقا. ببینید یک گروه پروانهای داریم که در محور میچرخد. اما تیپ نصبها موقعیتهای متفاوت دارد. یکیش لاگ است یکیش ویفری. چون بین لوله قرار میگیرد بهش میگویند ویفری وقتی در ابتدا و انتها باشد میشود لاگ. شیرهای ویفری خیلی مهم هستند. به خاطر قابلیتهای گوناگونش است. یک وزنش سبک است. دو راحت نصب میشود. سه کنترلی میتواند باشد با توجه به نسبت قیمتش. در ارتفاعات میتواند نصب شود و به خاطر بدنه کوچکش میتواند کُتینگهای مختلفی داشته باشد. مثل لایه پلیمری که ضد اسید بشود. خیلی روی آن تاکید دارند و بین ۲۰ تا ۷۰ درجه به شما کنترلینگ میدهد.
جهانگرد: خب بریم یک مقدار در مورد فضاهای دیگر صحبت کنیم. برگردیم به طراحی موقعیت.
صیقلی: ما باید بتوانیم ویژن طراحی کنیم. به نظر من توسعه سه عامل اصلی احتیاج دارد: عدالت، آزادی و پول.
باید بتوانیم اعتماد ایجاد کنیم. ما این سه مورد را داریم در فارآب ولی باید طراحی بهتری داشته باشیم.
بدون عدالت نمیشود آزادی برقرار کرد.
اینکه به من اختیار داده شد از طرف آقای مهندس مصطفوی خیلی مهم بود. ما در دو ماه و نیم، هفت شیر طراحی کردیم و چهار نمونه در خردادماه ریختهگری شد.
به نظر من حوزه شیرهای آب دیگر استاندارد شده و خیلی شامل تخصص خاصی نمیشود. زیرپلهای هم آن را تولید میکند. فارآب با این سابقه ۳۶ ساله باید بتواند به فضاهای دیگر هم وارد شود.
کاری که آقایان خامسی و رضویزاده در چند سال اخیر انجام دادهاند و به سمت فولاد رفتهاند و صحبت کردهاند. چند سال کار شده تا به اینجا رسیده. حالا جوانه زده. یعنی که این محیط کارش را درست انجام داده. سیستم درست بوده. حالا باید ادامه بدهیم و آدم بیاوریم و گفتگوها را بیشتر کنیم. اینها همه از گفتگو و پیگیری و تخصص درآمده است.
ما در تبلیغات باید محیطیتر بشویم. رسانههای تخصصی صرفا کافی نیست. چون همه نیستند. ما باید همانطور که خودت گفتی دایره مخاطبان را بزرگ کنیم.
جهانگرد: مسیر شاهین صیقلی تا فارآب را کوتاه برای ما بگو لطفا
صیقلی: شاید کنجکاوی ژنتیکی باشد. طراحی بدون خلاقیت معنا ندارد. این خلاقیت از اینجا میآید که آدم چالشپذیری باشی. خب من فکر کنم این چالشپذیری را داشتم.
ذات طراحی در رفع نیاز است. همیشه یک حوصلهای داشتم در عیم اینکه عجول هم هستم که این روحیه باعث شده بتوانم طراحی کنیم. پدرم هم همینطور. یعنی دامپزشک است و نقاش هم هست. یک تضادهایی وجود دارد در عین اینکه شاید تضاد نباشد.
ذات هنر اعتراض است. من در آتلیه استاد شجاعالدین شهابی که پدرشان استاد رضا شهابی شاگرد کمال الملک بودند مجسهسازی یاد گرفتم. در جایی که برای اهالی هنر دهه شصت و هفتاد جای شناختهشدهای است به نام کارگاه هنر.
من تقریبا ۱۰ سال خودم کار کردم تک و تنها. از سال ۸۷ تا ۹۵ در شرکتی کار میکردم که از وقتی که تحریمها برگشت من هم دیدم فرصت برای کار نیست. کارم تست متههای حفری سرچاه بود. دو سه هفته میرفتم هر دفعه و بر میگشتم. ولی از سال ۱۳۹۳ شروع کرده بودم به اینکه کار هنر را که در حاشیه بود به متن بیاورم. سال ۱۳۹۲ رفتم برای گرفتن فوق لیسانس در رشته طراحی صنعتی که در دانشکده هنر بود. این وسطها هم یک کارگاه در شهرک صنعتی زاویه در ساوه برای تولید سرامیک تاسیس کردم. روزی ۱۸۷ کیلومتر رانندگی میکردم.
جهانگرد: {با خنده} پس رفت و آمد به هشتگر نباید خیلی سخت باشد!
صیقلی: لیسانس مهندسی مکانیک دانشگاه علوم و تحقیقات.
من به طور کلی آدم جاده هستم.
جهانگرد: {با خنده} پس آهنگ جاده گوگوش را میگذاریم برای کاور این مصاحبه وقتی خواستیم پادکستش را منتشر کنیم.{خنده دو طرف} البته با این میزانی که شده باید خلاصه کنیم گرچه سخت خواهد بود و در متنی هم که منتشر کنیم باید خلاصه کنیم که البته عرض کردم کار سختی است چون موارد جذابی بیان شد وخیلی لذتبخش بود برای من به عنوان اولین تجربه مصاحبه در این شرکت که وقتی منتشر شود پیامی است به همه که بیایید و شما هم سخن بگویید چون ما شنونده هستیم و دوست داریم تجربیات شما را بشنویم و منتشر کنیم. روابط عمومی در خدمت نشر فعالیتهای همه افراد شرکت است تا از کار و حال هم باخبر باشیم.
صیقلی: دقیقا همینطور است. من میخواهم اینطور فکر کنیم که همه عضوی از تیم طراحی هستند. ما در همه جا به طراحی احتیاج داریم و وقتی همه کارهای یک سیستم درست طراحی شد آن سیستم پیشرفت میکند.
این یک پیام واضح دارد که راه باز است برای بیان و جامعه مخاطبان درجه یک فارآب که شامل همکاران و خانواده آنها میشوند بالغ بر ۱۰۰۰ نفر هستیم و اطرافیان را جمع بزنیم چند هزار نفر میشوند. همین یک فرصت مناسب برای ایجاد دیالوگ و رفتن به جلو است.
جهانگرد: خیلی ممنونم که دعوت من را پذیرفتی به عنوان اولین میهمان در این برنامه حضور داشتی.
صیقلی: من هم ازت تشکر میکنم هومن جان به عنوان زبان گویای شرکت فارآب همیشه موفق باشی.