ارتباط (پیام) در مورد چیزی نیست که میخواهید بگویید، بلکه پاسخی است که میخواهید از آن بگیرید.
آنچه میخواهید بگویید خروجی است ، اما پاسخ در واقع همان نتیجه ای است که میخواهید .
همانطور که همه ما میدانیم، نتایج (نتایج) بسیار تاثیرگذارتر از خروجیها (تلاشها) هستند.
بنابراین، اجازه دهید این را یک لحظه تجزیه و تحلیل کنیم.
پاسخی که ما میخواهیم ایجاد کنیم به 3 دسته پاسخ بههم پیوسته تقسیم می شود.
- شناختی – آنچه میخواهیم مخاطب فکر کند
- احساسی – آنچه ما میخواهیم مخاطب احساس کند
- اجرایی – کاری که ما در نهایت میخواهیم مخاطبان انجام دهند
و برای / با چه کسی؟
- مخاطبان ما گیرندگان ارتباط و پیام هستند و از یک فرد تا گروههای بزرگ و متنوع میتوانند باشند. این به این معنی است که این روش میتواند برای هر چیزی از ارتباطات رسمی گرفته تا بازخورد دادن به یک همکار یا مدیر اعمال شود.
- رسانه ما هر چیزی است، از متن یا گفتگوی راهرو گرفته تا یک نشریه گسترده.
- و نکته جالب این است که این کار چه یک ارتباط رسمی باشد چه بازخورد فوری، جواب میدهد.
دسته اول: شناختی
- مخاطب امروز چه فکر میکند؟ درباره ما، ایده یا پیام ما، در مورد آنچه که در تلاش برای حل آن هستیم و غیره؟
- آیا آنها قبلاً تصوری از آنچه که ما برایش در حال برقراری ارتباط هستیم دارند؟ ما میخواهیم آنها به چه چیزی فکر کنند؟ در نهایت، چه چیزی باید در ارتباطات ما وجود داشته باشد تا به آنها کمک کنیم تا از تفکر فعلی خود به جایی که ما دوست داریم، برسند؟
دسته دوم: احساسی
- مخاطب امروز چه احساسی دارد؟ درباره ما، ایده یا پیام ما، در مورد آنچه که در تلاش برای حل آن هستیم و غیره؟
- آیا آنها قبلاً نسبت به آنچه که ما برایش در حال برقراری ارتباط هستیم، احساسی دارند؟ ما میخواهیم آنها چه احساسی داشته باشند؟ در نهایت، چه چیزی باید در ارتباطات ما وجود داشته باشد تا به آنها کمک کنیم به طور ناخودآگاه از احساسات فعلی خود به جایی که ما دوست داریم باشند برسند؟
و بالاخره: مجری
- مخاطب امروز چه میکند؟ چه کاری انجام نمیدهد؟
- ما از آنها میخواهیم چه کار کنند؟ در نهایت، چه چیزی باید در ارتباطات ما وجود داشته باشد تا به آنها کمک کنیم تا از اعمال (یا بیعملی) فعلی خود به جایی که ما میخواهیم باشند برسند ؟
اگر ما به درستی با توجه به این سه مورد ارتباطات خود را برقرار کنیم، میتوانیم منطق و احساس مخاطب را با خود همراه کنیم و در نتیجه آن را به عمل مطلوب تبدیل کنیم.
سؤالی مانند «ما واقعاً دوست داریم به موقع پروژه شروع کنیم، اما همانطور که میبینید، بدون شما آنقدرها هم دلچسب نیست. آیا کاری از دستم بر میآید تا مطمئن شویم که این کار را با هم انجام خواهیم داد؟»
بله، این یک مثال بیش از حد ساده است، اما برای مخاطبان بزرگ و کوچک کار می کند. فقط کمی بیشتر تامل میخواهد – مگر اینکه یک سیاستمدار باشید و فقط بخواهید توجه رسانهها را جلب کنید.
به هر حال، در هر سه سطح وقتی به مخاطب خود وصل شوید احتمالاً به نتایجی که میخواهید میرسید.