چند سال پیش، من با یک دانشجوی فارغ التحصیل آشنا شدم که تصور میکرد ما فرمول را به عقب برمی گردانیم. لورن اسکریس-وینکلر، پیانیست رقابتی سابق و آیوی لیگر، همیشه موفق بود و این گیج کننده بود که بسیاری از همتایان با استعداد او برای رسیدن به اهداف خود تلاش کردند.
به عنوان دانشجوی دکترای روانشناسی، او میخواست بفهمد چه چیزی مجریان برتر را از بقیه ما جدا میکند، بنابراین شروع به جمعآوری دادهها کرد. او آمریکاییهایی را که برای پسانداز بیشتر، کاهش وزن، کنترل خلق و خوی خود و یافتن شغل تلاش میکردند، بررسی کرد. او با فروشندگان و دانشآموزان دبیرستانی مصاحبه کرد و از همه پرسید که چه انگیزهای میتواند آنها را برای موفقیت بیشتر در کار، خانه و فعالیتهای تحصیلی تشویق کند.
لورن کشف شگفتانگیزی کرد: وقتی نوبت به موفقیت بیشتر رسید، مردم ایدههای خوبی برای چگونگی انجام آن داشتند. حتی فروشندگانی که عملکرد ضعیفی داشتند، دانشآموزان C و ولخرجیها، استراتژیهای هوشمندانهای را در مناطقی که با مشکل مواجه بودند، ارائه کردند. آنها میدانستند برای غلبه بر مشکلات خود چه کنند. آنها فقط این کار را نمیکردند.
لورن شروع به مشکوک شدن کرد که این شکست در عمل به یک شک به خود مربوط میشود – یا همان چیزی که ال بندورا روانشناس افسانهای استنفورد آن را «عدم خودکارآمدی» مینامد.
خودکارآمدی اعتماد فرد به توانایی خود در کنترل رفتار، انگیزه و شرایط اجتماعی خود است. در واقع، فقدان خودکارآمدی میتواند ما را از تعیین اهداف در وهله اول باز دارد.
خیلی اوقات، ما تصور میکنیم که مانع تغییر در دیگران نادانی است، بنابراین توصیه میکنیم. اما اگر مشکل کمبود اعتماد به نفس باشد چه؟
تحقیقات آشکار را تأیید میکند: وقتی باور نداریم که ظرفیت تغییر را داریم، در تغییر آنچنان پیشرفت نمیکنیم. یک مطالعه نشان داد که هنگام تلاش برای کاهش وزن، افرادی که به توانایی خود در تغییر عادات غذایی و ورزش اعتماد بیشتری دارند، موفقتر هستند. مطالعه دیگری نشان داد که دانشآموختگان کارشناسی علوم و مهندسی با خودکارآمدی بالاتر نمرات بالاتری کسب میکنند و کمتر از رشتههای خود خارج میشوند.
اگر نصیحت کردن میتواند اعتماد به نفس را از بین ببرد، آنگاه از افرادی که در تلاش هستند به جای مشاوران مشاور باشند، ممکن است رویکرد بهتری باشد. تشویق کسی برای به اشتراک گذاشتن خرد خود نشان میدهد که او باهوش است، قادر به کمک به دیگران و نوع فردی است که موفق میشود. این نشان میدهد که ما به آنها ایمان داریم.
در روز آزمایش، اندکی پس از شروع ترم جدید مدرسه، نزدیک به ۲۰۰۰ دانش آموز در هفت دبیرستان فلوریدا وارد یک آزمایشگاه کامپیوتر شدند. برخی پرسشنامههای دیجیتالی کوتاه را پر کردند، اما برخی دیگر کار متفاوتی انجام دادند – از آنها مشاوره خواسته شد.
از این گروه از دانش آموزان دعوت شد تا از طریق یک نظرسنجی آنلاین ۱۰ دقیقهای به همسالان کوچکتر خود راهنمایی کنند. از آنها سؤالاتی مانند «چه چیزی به شما کمک میکند تا به تعویق نیفتید؟» «برای مطالعه متمرکز به کجا میروید؟» و «چه نکات کلی را به کسی که امیدوار است در مدرسه بهتر عمل کند، میدهید؟»
پس از تکمیل این نظرسنجی ها، دانش آموزان باقی مانده ترم را طی کردند. سپس، در پایان دوره نمره گذاری، نمرات آنها را در کلاسی که به ما گفته بودند برای آنها مهمتر است و نمرات آنها در ریاضی را دانلود کردیم. استراتژی ما جواب داده بود: دانش آموزانی که فقط چند دقیقه مشاوره داده بودند در این کلاسها بهتر از سایر دانش آموزان عمل کردند!
دیگری این است که ما تمایل داریم توصیههایی را که میدهیم بر اساس تجربه شخصی تنظیم کنیم. اگر از یک گیاهخوار برای پیشنهادات رژیم غذایی خواسته شود، احتمالاً نکات گیاهی را ارائه میدهد. اگر از یک مدیر پرمشغله در مورد تناسب اندام سؤال شود، احتمالاً یک رژیم کارآمد را توصیه میکند. به طور خلاصه، وقتی کسی راهنمایی میخواهد، به او میگوییم چه چیزی برایمان مفید است. پس از ارائه توصیه هایمان، اگر خودمان آن را امتحان نکنیم، احساس ریا میکنیم. در روانشناسی، ما آن را «اثر گفتن- باور کردن» مینامیم. بعد از اینکه چیزی را به شخص دیگری میگویید، احتمالاً خودتان آن را باور خواهید کرد.
در اینجا ممکن است یک سوال برای شما وجود داشته باشد: اگر هیچکس از شما مشاوره نخواست چه میشود؟ چگونه میتوانید از بینش لورن برای کمک به موفقیت خود استفاده کنید، زمانی که به چیزی خارج از کنترل شما بستگی دارد – یعنی افراد دیگر؟
خبر خوب این است که میتوانید از قدرت مشاوره برای کمک به خودتان استفاده کنید. یکی از راهها تشکیل یک باشگاه مشاوره است: گروهی از مردم که اعضای آن به طور مرتب برای کمک با یکدیگر مشورت میکنند. من خودم این کار را انجام دادم، خیلی قبل از اینکه درباره تحقیقات لورن بدانم.
ممکن است به فکر تشکیل یک باشگاه مشاوره با دوستانی باشید که برای رسیدن به اهدافی مشابه اهداف شما تلاش میکنند. با ارائه و دریافت توصیههای درخواستی، اعتماد به نفس یکدیگر را تقویت کرده و ایدههایی را که به مشکلات شما کمک میکند، کشف خواهید کرد.
یکی دیگر از پیشنهادات ساده این است که وقتی با چالشی روبرو میشوید، توصیهها را به درون خود منتقل کنید. از خود بپرسید: «اگر دوست یا همکار با مشکل مشابهی دست و پنجه نرم میکرد، چه توصیهای به آنها میکردم؟» در نظر گرفتن این دیدگاه میتواند به شما کمک کند با اعتماد به نفس و بینش بیشتری به مشکل مشابه بپردازید.